این پست رو همینطوری نوشتم و شاید هم هیچ ارتباطی با موضوعات قبلی وبلاگم نداشته باشه و خوندنش هم خالی از لطف نیست.
یکی از لذت بخش ترین لحظات زندگی اینه که ...
رفیقی که خیلی دوسش داری برای احوالپرسی بهت زنگ بزنه.
اینه که صبح که از خواب بلند میشی متوجه بشی که هنوز دو ساعت دیگه می تونی بخوابی.
اینه که زیر بارون بهاری توی پارک قدم بزنی.
اینه که از شیشه اتوبوس بیرون رو نگاه کنی و کسی هم مزاحمت نشه.
اینه که همه خواهر و برادرات که عروس و دوماد شدن با بچه هاشون دور هم خونه بابات جمع بشن.
اینه که با برادرات و پدرت مجردی برین تفریح.
اینه که اگه رفتی استخر اولین نفری باشی که می پری توی آب و آرامش آب رو بهم می زنی.
اینه که خواهر زاده هات و برادرزاده هات از سر و کولت بالا برن.
اینه که بهد هفت هشت سال که از دوران دبیرستان می گذره بفهمی رفیق دوران مدرسه ات دکتر یا مهندس شده.
اینه که مادرت غذای مورد علاقه ی تو رو درست کنه و بگه فقط بخاطر تو اینکار رو کرده .
اینه که کسی که ازش توقع نداری ، تولدتو بهت تبریک بگه.
اینه که بری دکتر و دکتر برات سه روز مرخصی بنویسه.
اینه که تولدت توی یه روز مهم و مورد توجه باشه ( مثل 13 به در )
اینه که سوار مترو بشی و یه صندلی خالی پیدا کنی.
اینه که وقتی توی مترو نشستی جاتو به یه پیرمرد بدی و اون هم برات دعا کنه.
اینه که یه پیرمرد یا پیرزن رو از خیابون رد کنی و اون هم در طول خیابون همینطور برات دعا کنه.
اینه که یه سیب سبز و ترش رو یه گاز بزرگ بزنی
و خیلی از اتفاقات کوچیک دیگه که اگه بهشون توجه کنیم زندگیمون شیرین تر میشه.
شما هم اگه چیزی به نظرتون می رسه توی نظرات برام بنویسید.