سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیای فناوری و اطلاعاتpolymer (شیمی.نانو.مکانیک.پلاستیک.لاستیک.)


عاشق آسمونی
عاشقان
لحظه های آبی
پرسه زن بیتوته های خیال
وبلاگ شخصی محمدعلی مقامی
هو اللطیف

● بندیر ●
مهندسی پلیمر(کامپوزیت.الاستومر. پلاستیک.چسب ورزین و...)
بی عشق!!!
آخرین روز دنیا
مُهر بر لب زده
%% ***-%%-[عشاق((عکس.مطلب.شعرو...)) -%%***%%
کانون فرهنگی شهدا
یک کلمه حرف حساب
روانشناسی آیناز
داشگاه آزاد دزفول
.: شهر عشق :.
بانک اطلاعاتی خودرو
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
پتی آباد سینمای ایران
منطقه آزاد
رازهای موفقیت زندگی
نور
توشه آخرت
عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
محمد قدرتی Mohammad Ghodrati
گروه اینترنتی جرقه داتکو
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
راه های و فواید و تاثیر و روحیه ... خدمتگذاری
ایـــــــران آزاد
پزشک انلاین
این نجوای شبانه من است
رویابین
* روان شناسی ** ** psychology *
حباب زندگی
ثانیه
دست نوشته
در تمام بن بستها راه آسمان باز است
مهندسی متالورژِی
دوزخیان زمین
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
mansour13
به دلتنگی هام دست نزن
حقوق و حقوقدانان
هامون و تفتان
قلب خـــــــــــــــــــــــــــاکی
کشکول
وبلاگ تخصصی مهندسی عمران
خبرهای داغ داغ
باران کوثری
عشق صورتی
دنیای بهانه
عشق طلاست
خانه اطلاعات
من هیچم
قدرت ابلیس
غلط غولوت
انجمن مهندسان ایرانی
just for milan & kaka
چالوس و نوشهر
نامه ی زرتشت
دنیای واقعی
تارنما
سامانتا
دختر و پسر ها وارد نشند اینجا مرکز عکس های جدید ودانلوده
محرما نه
موتور سنگین ... HONDA - SUZUKI ... موتور سنگین
ماهیان آکواریمی
قدرت شیطان
.... تفریح و سرگرمی ...
عد ل
راز و نیاز با خدا
عاشقان میگویند
جزیره ی دیجیتالی من
خلوت تنهایی
پرسش مهر 9
نـــــــــــــــــــــــــــــور خــــــــــــــــــــــــــــدا
اس ام اس عاشقانه
طوبای طوی
قلم من توتم من است . . .
منتظران دل شکسته
محمدرضا جاودانی
روح .راه .ارامش
اهلبیت (ع)
::::: نـو ر و ز :::::
باور
در سایه سار وحدت
چشمای خیس من
جالبــــــــــات و ....
دنیای پلیمر
کسب در آمد از اینترنت
سخنان برگزیده دکتر شریعتی
شناسائی مولکول های شیمیائی
بانک اطلاعات نشریات کشور
استاد سخن پرداز
لینکستان
سایت تخصصی اطلاع رسانی بازیافت
صنعت خودرو
پلیمرهای نوری
انجمن های تخصصی مهندسی پزشکی
سایت تخصصی پلیمر
مهندسی صنایع پلیمر
فرشته ای در زمین
نجوا
مجلات دانش پلیمر
امام رضا
سکوت شب
برای آپلود مطلب اینجا را کلیک کنید
وبلاگ تخصصی گزارش کار های آزمایشگاه
پشت خطی
بانک اطلاعات نشریات کشور
کتابخانه عرفانی ما
فناوری
بهترین سایت دانلود رایگان
آگهی رایگان صنایع شیمیایی
امار لحظه به لحظه جهان
محاسبه وزن ایده ال
کتابخانه مجازی ایران
مرکز تقویم
عکس هایی از سرتاسر جهان
سایت اطلاعات پزشکی
موتور ترجمه گوگل
پایگاه اطلاع رسانی شغلی

اولین دانشنامه نرم افزار ایران
بانک مقالات روانشناسی
جدول
اپلود عکس
اوقات شرعی
ضرب المثل ها وحکایت ها
متن فینگیلیش بنویسید و به فارس
دانلود نرم افزار
سایت تخصصی نساجی
طراح سایت
مرجع اختصاصی کلمات اختصاری
کتابخانه مجازی ایران
کتابخانه مجازی ایران
کتابخانه مجازی ایران
کتابخانه مجازی ایران
کتابخانه مجازی ایران
این چیه؟
معماری

همه ی پریشانی ها و شومی ها را به گردن عوامل خارجی انداختن،اغفال مردم از واقعیت های زشت داخلی است و نتیجه اش نادیده گرفتن و پوشاندن سرچشمه ی اصلی و کانون های نخستینی است که استعمار یکی از جوشش های آن است و به تعبیری یکی از مدعوین طبیعی و حتی جبری آن!

همه ی گناهان را به گردن استعمار و امپریالیسم خارجی بار کردن،یک نوع تبرئه کردن عوامل حقیقی گناه و جنایت است که در پیش چشم ما هستند و مستقیم با ما و ما با آن ها سروکار داریم و دریغا که نمی شناسیم!

چنین نگرشی به مسائل،که دست های آلوده ی خودی را پاک می شوید و همه ی تقصیرها را متوجه ((خارجی ها)) می کند درست تقلید شیوه ی بیهوده ی کار آن شاعران و فیلسوف نمایان صوفی مآب قدیم(گرچه در میان موج نو هم از این قدما بسیارند) است که نگاه های ناخشنودان و ستمدیدگان و مردم پایمال شده در زیر سم ستوران خان و خاقان و قاضی و مفتی و صوفی را و قربانی سنت های منجمد و عبث های متحجر و خرافه های بیماری زای اجتماعی و سیاسی و مذهبی را از زمین به آسمان ها و آن سوی ابرها می خواندند و با مبارزات بی خطر و دشنام ها و شعارهای تند بی ضرر، در حمله به خدا و فردا و تقدیر و ستاره و چرخ کجمدار و روزگار غدار عقده گشایی می کردند!

آثار گونه گون جلد اول صفحات 66 و 67

خیلی به دنبال تعبیر عشق های زمینی از نظر دکتر گشتم تا بالاخره در همان کتابی که آن بالا نامش را برده ام یافتم:

خواهران،برادران!
اکنون شهیدان مرده اند، و ما مرده ها زنده هستیم، شهیدان سخنشان را گفتند، و ما کرها مخاطبشان هستیم، آن ها که گستاخی آن را داشتند که وقتی نمی توانند زنده بمانند مرگ را انتخاب کنند، رفتند، و ما بی شرمان ماندیم،صدها سال است که مانده ایم.وجا دارد که دنیا بر ما بخندد که ما مظاهر ذلت و زبونی بر حسین و زینب مظاهر حیات و عزت می گرییم، و این یک ستم دیگر تاریخ است که ما زبونان،عزادار و سوگوار آن عزیزان باشیم.
خدایا این باز چه مظلومیتی بر خاندان حسین؟
اکنون شهیدان کارشان را به پایان رسانده اند، و ما شب شام غریبان می گیریم، و پایانش را اعلام می کنیم.و می بینی چگونه در جامه ی گریستن بر حسین، و عشق به حسین، با یزید همدست و همداستانیم؟او که می خواست این داستان به پایان برسد.
چه هوشیارانه دگرگون کرده اند پیام حسین را و یاران بزرگ و عزیز و جاویدش را،پیامی که خطاب به همه ی انسان هاست.
حین وارث آدم ص 183 به بعد<**ادامه مطلب...**>
خدایا:
کافر کیست؟مسلمان کیست؟شیعه کیست؟سنی کیست؟مرزهای درست هرکدام کدام است؟
من آرزو می کنم که روزی سطح شعور و شناخت مذهبی‌‌ در این تنها کشور شیعه ی جهان به جایی برسد که سخنگوی رسمی مذهب ما فاطمه را آنچنان که سلیمان کتانی-طبیب مسیحی- شناسانده است و علی را آنچنان که دکتر جورج جرداق- طبیب مسیحی- توصیف می کند و اهل بیت را آنچنان که ماسینیون کاتولیک تحقیق کرده است و ابوذر غفاری را آنچنان که جوده السحار نوشته است و حتی قرآن را آنچنان که بلاشر- کشیش رسمی کلیسا- ترجمه نموده است و پیغمبر ما را آنچنان که ردنسن-محقق یهودی- می بیند بفهمد و ملت شیعه و محبان اهل بیت و متولیان رسمی ((ولایت)) و مدعیان مذهب حقه جعفری روزی بتوانند به ترجمه ی آثار این کفار رسمی توفیق یابند
و آنگاه این ها حسین حامل پرچم سرخ تاریخ و وارث تنهای آدم و مجسمه ی زنده ی جاودان اعجاز انسانیت را عاجز و نالان نشان می دهند که در لحظه ی مرگ از دژخیم به زاری و ترحم آب خوردن التماس می کند! این ها که علی مظهر شرف انسانی و رب النوع شهامت و حریت را که زبانش در گفتن حق همچن شمشیر در کوبیدن ناحق شهره ی تاریخ است، عنصرسست و جان ترس و شخصیت لرزانی معرفی می کنند که از ترس جان با رژیم ظلم بیعت می کند و از ترس جان غاصب را خلیفه ی رسمی پیامبر می خواند و از ترس جان به ((امام کذاب)) اقتدا می کند و از ترس جان عضو شورای نامشروع می شود و از ترس جان مقام امامت شیخ را که همچون مقام نبوت پیغمبر به نصب الهی است به رای و شورا می گذارد و از ترس جان دیگری را در مقامی که خدا باید معین کند به رسمیت می شناسد و حتی مظهر جوانمردی و سرخیل آزادگی و عظمت انسانی از ترس جان به حرام زاده ی کافر غاصب و فاسدی دخترش را به زنی می دهد، که انحراف جنسی هم دارد، که غصب را او بنیاد کرده است، که غلامش همسر عزیز اورا کتک زده است، که خودش خانه ی اورا به آتش کشیده است، که در خانه اش را او به پهلوی فاطمه زده است، که او پهلوی فاطمه را شکسته است، که محسن شش ماهه را ضربه ی وحشی او موجب سقط شده است...
این ها که فاطمه را، زنی که به تصریح شخص پیغمبر:((یکی از چهار زن ممتاز تاریخ بشر است)) که ((پیشوای همه ی زنان عالم است))، زنی که شخص پیغمبر(ص) دستش را به حرمت می بوسد، زنی که همسر و همدل علی بزرگ است دختر پیغمبر بزرگ خداست، که حسین را پرورده است و زینب را...زن نالان و گریانی نشان می دهند که فقط آه می کشد و نفرین می کند و ناله از درد پهلویش و شکایت از قطعه زمینی که دولت از او گرفته است!
اینان که زینب را، زنی که وقتی حسین به سوی مرگ هجرت می کند و انقلاب شگفت خویش را تصمیم می گیرد شویش را طلاق می گوید! تا برای اسارت در راه جهاد آزاد باشد، او که هر شهیدی از خاندانش بر خاک می افتاد همچون بازی پریشان که از خیمه بیرون می پرید و شیون کنان بر سرش می نشست و به درد می نالید و بر او مرثیه می گفت، هنگامی که دو فرزند خویش که آنان را نیز به قربانگاه آورده بود به خاک افتادند باز همه ی چشم ها به خیمه ی زینب دوخته شد، اما خیمه این بار ساکت ماند.حتی صدای پای اشکی بر گونه ای برنخاست!زینب را در زنجیر اسارت و در بازگشت از قتلگاه همه ی خاندانش، فریادهای علی وارش بر سر شهرهای دژخیمان و کاخ های جلادن هنوز در گوش تاریخ طنین افکن است و زمین را زیر پای ستمگران می لرزاند، زنی نوحه گر می شناسانند بر مرگ برادر و دیگر هیچ! و این ها که پرچمدار انقلاب کربلا را که از یادش حماسه می جوشد و چهره اش مروت و مردانگی را تصویر می کند، قهرمان پارتی های زنانه کرده اند و سمبل سفره های ابلهانه!
این ها شیعه اند.شیعه ی علی!تنها پیروان اهل بیت، تنها ملتی که حق را تشخیص داده اند و چهره ی پرشکوه علی را و عظمت های خاندان علی را که همسایه ی سنت است و سرچشمه ی راستین و نخستین حقیقت یافته اند؟
و دکتر بنت الشاطی استاد دانشگاه و نویسنده ی توانایی که قلمش و عمرش همه در خدمت زنان اهل بیت که می گفت:من در این خانه زندگی می کنم سنی است؟
و بلاشر که روحانی رسمی مسیحیت بود و چهل سال در تحقیق و ترجمه ی قرآن رنج برد و بر روی آیات کور شد، و ماسینیون که دریایی از دانش بود و 27 سال تمام در زندگی سلمان، تخستین بنیانگذار تاریخ شیعه در ایران، غرق شد و تمام عمر را به تحقیق و جمع همه ی اطلاعات موجود در طول تاریخ و در همه ی اسناد و آثار و مآخذ عربی و فارسی و لاتین و ترکی و حتی مغولی راجع به زندگی و شخصیت و تاثیر شخصیت حضرت فاطمه پس از مرگش در تاریخ ملت ها پرداخت و هرگاه از فاطمه از عرفان اسلامی و از سلمان سخن می گفت سراپا مشتعل می شد کافر؟
خدایا:
به من بگو تو خود چگونه می بینی؟چگونه قضاوت می کنی؟آیا عشق ورزیدن به اسم ها تشیع است؟ یا شناختن ((مسمی ها))؟ و بالاتر از این - یا پیروی از ((رسم ها))؟
نیایش صفحه ی 104 تا 107
+ نوشته شده در ساعت 16:31 توسط خودش | < type=text/java>GetBC(26); 11 نظر

اگر یک عمر فلسفیدن و علمیدن و منطقیدن و خیالیدن و لفظیدن ریشه ی جانت را نخشکانده باشد، فکر و خیال و کلام، از درون تورا نپوسانده باشد، اگر یک ریشه ی زنده، یک ذره جوهر حیات و یک قطره شیره زندگی در تو مانده باشد، جوانه می زنی، می رویی، رشد و نمو می کنی، به برگ و بار می نشینی و سایه و ثمر
می دهی.
باغبانت مهربان و ماهر است.هوشیار و صبور است.او برکت خاک است و مهر زمین و مهربانی بهار و نوازش باران و عشق آفتاب.
ناز انگشت های بارون او
باغت می کنه،
میون جنگلا
طاقت می کنه.


با مخاطب های آشنا صفحه ی <**ادامه مطلب...**>272
خدایا:
به روشن فکرانی که اقتصاد را ((اصل)) می دانند بیاموز که:
اقتصاد ((هدف)) نیست،
و به مذهبی ها که کمال را ((هدف)) می دانند،بیاموز که:
اقتصاد هم ((اصل)) است.
نیایش صفحه ی 101
***
ا
+ نوشته شده در ساعت 16:49 توسط خودش | < type=text/java>GetBC(24); 12 نظر

رنج تلخ است ولی وقتی آن را به تنهایی می کشیم تا دوست را به یاری

نخوانیم،

برای او کاری می کنیم و این خود دل را شکیبا می کند.

طعم توفیق را می چشاند.

و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن

و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن

و چه بدبختی آزاردهنده ای ست "تنها" خوشبخت بودن

در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است.

در بهار هر نسیمی که خود را بر چهره ات می زند یاد "تنهایی" را در

سرت زنده میکند .

"تنها" خوشبخت بودن خوشبختی ای رنج آور و نیمه تمام است .

" تنها" بودن ، بودنی به نیمه است

و من برای نخستین بار در هستی ام رنج "تنهایی" را احساس کردم.<**ادامه مطلب...**>
اکنون هنگام در رسیده است،لحظه ی دیدار است.ذی حجه است،ماه حج،ماه حرمت،شمشیرها آرام گرفته اند و شیهه ی اسبان جنگی و نعره جنگجویان و قداره بندان در صحرا خاموش شده است.جنگیدن،کینه ورزی و ترس،زمین را،مهلت صلح،پرستش و امنیت داده اند،خلق با خدا وعده ی دیدار دارند،باید در موسم رفت،به سراغ خدا نیز باید با خلق رفت.
صدای ابراهیم را بر پشت زمین نمی شنوی؟(( و اذن فی الناس بالحج!یاتوک رجالا و علی کل ضامر یاتین من کل فج عمیق))
موسم است.هنگام در رسیده است.به میعاد برو،به میقات!ای بازخوانده ی خداوند لحظه ی دیدار است!موسم است،میقات است.
ای لجن با خدا دیدار کن!
ای که زندگی، جامعه، تاریخ، تو را ((گرگ)) کرده است یا ((روباه)) یا ((موش)) و یا ((میش)).
موسم است،حج کن!به میقات رو،با دوست انسان،آنکه تورا انسان آفرید وعده ی دیدار داری.
از قصرهای قدرت،گنجینه های ثروت و معبدهای ضرار و ذلت و از این گله ی اغنامی که چوپانش گرگ است،بگریز.نیت فرار کن.خانه ی خدا را،خانه ی مردم را، حج کن.
گزیده هایی از کتاب:تحلیلی از مناسک حج<**ادامه مطلب...**>
اگر کمی دقت کرده باشی می بینی که این ها غالبا بچه *خرپول ها* یا بچه *سگ دوها* یا بچه *خوک میزها* یند و تنها دلیلی که به آن ها حق تحصیل در غرب داده است،یکی خرپولی پدرشان بوده است و دیگری خر فکری خودشان.نا امیدی از اینکه بتوانند در ایران از سد کنکور بگذرند و پول پدرشان که می تواند بهترین زندگی را در هرجای دنیا برایشان فراهم آورد.
چنین بچه ننه های نونوری که فقط وزن اند و قد و دیگر هیچ؛ مذهبشان را در عمه جانشان می بینند و سنتشان را در ننه جانشان و فرهنگشان را در گوگوش و واریته ی فرخزاد و تاریخشان همان تاریخ چرند دروغ دبیرستانی است، که نمره ی صفر هم از آن گرفته اند و جامعه ی ایران برایشان همان چندتا محله ی شمال شهر تهران است با آدم های ترگل ورگلی که بوی آدمیزاد ، نه از شرق و نه از غرب، به دماغشان نخورده.
خلاصه بچه ی حاجی بازاری که اسلام را از چند روضه خان و فالگیر و هیات و دوره می گیرد.بچه ی دلال فروش کالاهای خارجی که تمدن را از طریق تورهای توریستی می گیرد.
برگرفته از:با مخاطب های آشنا صفحه ی 99<**ادامه مطلب...**>
داشتم می گفتم که خار مغیلان و راه پر پیچ و خم طولانی و سختی ها و خطرها و شبیخون ها و بسیار مصیبت ها که ملازم مسافران راه کعبه بوده است،امروز هم هست و گاه بدتر!
اما نه از این منزل بدان منزل بلکه از این اداره به آن اداره و از نظام وظیفه ی عمومی به نظام وظیفه ی منطقه و از آنجا به دارایی ژاندارمری و ازآنجا به گذرنامه ی شهربانی و از آنجا به بهداری و از آنجا به فرمانداری و از آنجا به...!و
انا لله و انا الیه راجعون
برگرفته از:با مخاطب های آشنا صفحه ی 234<**ادامه مطلب...**>
اما این آزادی کم کم ضعف های خود را نشان داد.پیشرفت...آری اما به کدام سو؟ثروت...آری اما به سود کدام طبقه؟علم...آری اما در خدمت چی؟تکنولوژی...آری اما در دست کی؟
آزادی!می بینی که در آن همه به تساوی حق تاختن دارند و مسابقه ای آزاد و بی ظلم و تقلب و تبعیض در جریان است اما طبیعی است آن ها که سواره اند پیش می افتند و هرکه اسبش گران قیمت تر است برنده ی واقعی است.هرکس حق دارد هر کاری بکند اما عملا تنها کسانی از این حق عام بهره می گیرند که توانایی و تمکن کار را بیشتر دارند
در این خیابان آزادید هر موسسه ای باز کنید:کتابخانه؛مدرسه؛معبد؛قمارخانه؛فروشگاه؛ روسپی خانه؛ کاباره...اما از هم اکنون قابل پیش بینی است که زمین ها و ساختمان ها را پولدارها خواهند خرید آن ها شک نیست که مدرسه و مسجد باز نخواهند کرد.
منبع:با مخاطب های آشنا صفحه ی صد ویازده <**ادامه مطلب...**>
امروز دریافته اند که:در قدیم چه مکافاتی بود سفر به خانه ی خدا و راه های دراز و کویرها و کوه ها و دریاها در میانه و خار مغیلان در بیابان و حرامیان در کمین و خطرها همه جا در انتظار و حال چه آسوده و بی دردسر شده است با این ((جت های ایرانی))!فاصله ی یک سال راه را دو ساعت و نیمه از تهران تا جده می رود و از آن جا نیم ساعته تا مدینه
آنجا و همه جا آب لوله و هتل سه ستاره و پلو ایرانی و پرتقال لبنانی و شیر دانمارکی و لواش عمانی و...واقعا خوش می گذرد!بخصوص کاروان ما که خوب خرج می کرد و خوب بلد بود و همه جا ما بهترین جا را اشغال می کردیم و بهترین سفره ها را می چیدیم و بهترین...واقعا
ول کنم گفتگو از این خرهای خدا را گرچه دلم مالامال نفرت از این هاست که سنت زیبای ابراهیم و فرهنگ دریای سرشار معانی او و آن همه اشارات شگفت و ضربه های انقلابی که در این داستان حج هست به دست این ها افتاده است.این ها که حتی عرضه ی چریدن و نگاهداری چراگاه و آبشخور خود را ندارند.
و این آخوندهاشان که چه بادی و چه خاطر جمعی و با چه اطمینان و یقین و جامعیتی از حج و مناسک آن سخن می گویند. چه کس به این ها می تواند گفت که شما این خانه را به همان گونه و به همان اندازه می شناسید که شیخ حسین خرمایی سمفونی شماره ی پنج بتهوون را و الیزابت تایلور کتاب شرح تعرف بخاری را و لویی آرمسترانگ کشفیات حضرت آیت الله آمیرزا خلیل در باب پرتاب آپولو در قرآن مجید را
بالاخره به همان اندازه که من این مغزهای امپرمابل ضد ضربه ی نشکن و ضد مغناطیس و ضد همه چیز درون کله های باند پیچیده ی شما را که شصت سال شب و روز در اسلام و دین و علوم مذهبی غرق اند و نمی از این دریا به درون آن نفوذ نمی کند و در شگفتم که این چه ایزولاسیون دقیق و قیراندو
من گاندی آتش پرست را بیشتر لایق شیعه بودن می دانم تا آیت الله بهبهانی و بدتر از او علامه ی مجلسی را و چه می گویم؟مجلسی سنی است
گورویچ یهودی ماتریالیست کمونیست به خاطر آنکه تمام عمر را علیه جاهلیت فاشیسم هیتلر و دیکتاتوری استالین و استعمار نظامی ارتش سری فرانسه برای اسارت مردم الجزایر و جلادی های صهیونیسم و قتل عام مردم فلسطین در مبارزه و خطر و فرار و آوارگی دور دنیا زیست و سال ها با قدرت قلم و شخصیت علمی اش از آزادی مسلمانان الجزایر و فلسطین در برابر فرانسه ی مسیحی و و اسرائیل یهودی دفاع های مردانه کرده و جانش را به خطر انداخت با اینکه در فرانسه زندگی می کرد و نژادش یهودی بود از مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیت الله العظمی میلانی که تا کنون هرچه فتوا داده است در راه تفرقه ی مسلمین بوده یا کوبیدن هر حرکتی در میان مسلمین و یک سطر در تمام عمرش بر علیه بیست و پنج سال جنایت صهیونیسم و هفت سال قتل عام فرانسه و صدسال استعمار و صدها سال استبداد ننوشته و ولایت برایش مقام نام و دکان نان و چماق دست بوده است به مراتب به تشیع نزدیک تر است
+ نوشته شده در ساعت 6:32 توسط خودش | < type=text/java>GetBC(14); 11 نظر

چه تنگنای سختی است
یک انسان یا باید بماند یا برود
و این هردو،
اکنون برایم از معنی تهی شده است
و دریغ که راه سومی هم نیست
د کردن ماهرانه ای بوده است.<**ادامه مطلب...**>
آن ایام کار دین هم مثل کار دنیا دشوار بود.امروز است که توفیق الهی و سعادت اخروی مثل توفیق زندگی و سعادت و رفاه مادی به شکل برق و باطری و ((تمام اتوماتیک)) و ((بدون دخالت دست)) حاصل می شود
و همچنان که پای بخاری روی مبل راحتی ات تکیه داده ای و پریز را می زنی به برق و در یک چشم به هم زدن بدون اینکه خودت بفهمی چی شد؟و چرا؟با آن سر دنیا رابطه ی مستقیم پیدا می کنی و حرف می زنی و حتی می بینی و کره ی ماه را هم داخل اطاق خوابت می آوری
پشت کرسی لم می دهی و حالی می کنی و وردی می خوانی و ناگهان بدون اینکه خودت بفهمی چی شد و چرا؟از همان پله های کرسی به ((اعلی غرفه های بهشت)) پرتاب می شوی و بدون خرج ایاب ذهاب از میان یک عده همکاران نزولخوار و بی درد و لش و بی شعور و آلوده ات و از منجلاب یک عمر زندگی پلیدت که به قیمت گریختن ها و نفهمیدن ها و خیانت ها و دروغ ها و شرکت در ستم ها و بهره کشی ها و سکوت در برابر فاجعه ها و دادخواهی و تجاهل در برابر مسوولیت ها فراهم آمده است. ناگهان خود را در میان اهل بیت می بینی و محشور با علی و فاطمه و حسین!و هفتاد قدم جلوتر از شکوهمندترین شهیدان عالم!
ای ولله!عجب کلکی
چقدر باید رهین منت ((روحانیت عوضی)) بود که این تشیع سنگین و مسوولیت آور و سراسر رنج و تحمل و صبر و جهاد و شهادت را - که علی را به ستوه آورد و همه ی پیشوایان بزرگش را به زهر خیانت یا شمشیر جنایت در صحنه یا زندان کشت- به چنین تشیع تمام اتوماتیک راحت و بی دردسر و فوری بدل کرد

اشاره:در بعضی از ادعیه نوشته شده اگر این دعا را بخوانید و...ثواب هفتاد شهید بدر را خدا برای شما خواهد نوشت.و در بهشت با علی و فاطمه همنشین خواهی بود<**ادامه مطلب...**>
درد علی دو گونه است:دردی که از ضربه ی ابن ملجم در فرق سرش احساس می کند و درد دیگر دردی است که او را تنها در نیمه شب های خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده...و به ناله درآورده است.ما تنها بر دردی می گرییم که از ابن ملجم در فرقش احساس می کند
اما این درد علی نیست
دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده استءتنهایی استء که ما آن را نمی شناسیم
باید این درد را بشناسیم نه آن درد را
که علی درد شمشیر را احساس نمی کند
و ....ما
درد علی را احساس نمی کنیم<**ادامه مطلب...**>

مهراوه ی من!

من پرشکوه ترین سرودهای عالم را

در ستایش تو-ای دختر آفتاب-خواهم سرود.

من پرشورترین ترانه های عاشقی را

که برخوردارترین معشوقان جهان از آن نصیبی نبرده اند،

برایت خواهم ساخت.

ای غزل غزل های دل من!...

همه جا خوب ترین گل های معطر شعر را

از باغ های عشق و صحراهای اساطیر خواهم چید

و دسته گلی خواهم بست.<**ادامه مطلب...**>



می دانیم همه نژادها از نسل نوح اند- پس از طوفان- و طبق متن تورات نوح سه پسر داشت:حام یافث و سام.یهود از نسل سام است و سامی.

روزی نوح خفته بود و آلتش بیرون افتاده بود،حام و یافث هرکدام که دیدند از خیمه بیرون آمدند و به برادرشان چیزی نگفتند.تنها سام بود که آلت پدر را دید و گذاشت لای سبیل؛آهسته و و با کمال احترام لنگی روی عورت پدر انداخت و آمد بیرون شتر دیدی ندیدی.

نوح که بیدار شد حام و یافث را نفرین کرد که الهی همیشه فرزندانتان زیر دست و برده فرزندان سام باشند.(معلوم می شود که بابا خواب نبوده؛دستی انداخته بیرون تا وسیله ای به دست یهود دهد تا با اتکاء بر آن برتری و سیادت خود را در عالم بدست آورند!اتفاقا سیادتی هم که در تاریخ،یهود بدست آورده است همه ناشی از همین اصل است و صهیونیسم که عقیده اش و ایدا آلش برتری نژادی و سلطه جویی بر ملت های حام و یافث است، دلیلش همین ((فلان بابا)) است!)

واقعا چه دلیل ...یی!

نوشته شده به قلم خود دکتر بدون دخل و تصرف

حسین وارت آدم ص 63<**ادامه مطلب...**>

دوست داشتم در ضمن سفرهای تهرانم سری به شما بزنم و چند روزی هم آب به آب شوم و هم آدم به آدم و از این محیط مسموم و خستگی آور در سخنرانی که دارم بیاسایم و از دیدارتان حظی ببرم اما نمیشد.بالاخره هم نشد که فرصت نبود و اگر هم بود چنان هجوم می آوردند و مرا به خود مشغول می کردند که مجال سر شانه کردن نداشتم و این است که موهایم همچنان آشفته و پت شده و شلوغ مانده!

امیدوارم امسال سال موفقیت تو زری عزیز باشد و زحمات بسیار تو...به ثمر رسد.و تورا دانشجوی دانشکده ببینم و دانشکده هم در ایران ساختمانی است که در ورودی اش تنگ و بسته و صدها قفل و زنجیر دارد و خروجیش اصلا در ندارد.دیواری بوده که خراب شده است.

برعکس دانشکده های حسابی است که در ورودش باز است و در خروجیش سخت و به صدقفل بسته.دانشجو وقتی بخواهد درس بخواند برای آنکه اجازه ی شروع به تحصیل بگیرد باید بخواند و کار کند و رنج ببرد و وقتی اجازه ی ورود به تحصیل را گرفت دیگر کاری ندارد.

آبان ماه 1349<**ادامه مطلب...**>

ای خداوند به علمای ما مسئولیت و به عوام ما علم و به دین داران ما  دین و به مومنان ما رو شنایی


 

 و به روشنفکران ما ایمان و به متعصبین ما  فهم و به فهمیدگان ما تعصب و به زنان ما شعور


 

 و به مردان ما شرف  و به پیران ما اگاهی و به جوانان ما اصالت  و به اساتید ما عقیده


 

 و به دانشجویان ما نیز عقیده  و به خفتگان ما بیداری  و به بیداران ما ارده


 

 و به نشستگان ما قیام  و به خاموشان ما فریاد و به نویسندگان ما تعهد و به هنر مندان ما درک


 

  و به شاعران ما شعور و به محققان ما هدف  و به مبلغان ما حقیقت و به خود بینان ما انصاف


 

  و به فحاشان ما ادب   و به فرقه های ما وحدت  و به مردم ما خود اگاهی


 

 و به همه مرم ملت ما   همت تصمیم  و استعداد فداکاری و شایستگی نجات و عزت بخش

<**ادامه مطلب...**>


ارسال شده در توسط جواد ابراهیم پور