در کتاب علی که به مجموعه آثار و سخنرانیهای دکتر شریعتی درباره امام علی میپردازد از صفحه 411 تا 420 آمده:
همان طور که وقتی دفاع از یک مذهب مترقی و بزرگ به دست کسانی میافتد که آن را درست نمیشناسند، آن مذهب ناشناخته میماند و دگرگون میشود، دفاع از یک ملت نیز وقتی به دست کسانی میافتد که شایستگی دفاع از آن را ندارند، به جای دفاع از آن تحقیرش میکنند و بزرگترین ضربه را به حیثیت آن میزنند...
... عدهای از دانشمندان جدید هستند که اصل و مبنا را ملیت، ایرانپرستی و تکیه بر نژاد ایرانی گذاشتهاند و معتقدند به میزانی که تاثیر اسلام بر ایران را انکار کنیم، توانستهایم اصالت ایران را تثبیت کنیم.
اما این، یک نوع "دوستی خاله خرسه" است! برای اینکه اگر ما ایرانیها اسلام را نفی کنیم و بگوییم بر ایرانی تاثیر نداشته است و تمدن درخشان ایرانی، تمدن ایران باستان است، که عرب و اسلام آمدند و آن را به محاق بردند، ما خودمان را در برابر دنیای امروز خلع سلاح کردهایم. چگونه؟
تاریخ نشان میدهد که نژاد ایرانی در تاریخ هزار سالهاش، هرگز در هیچ دورهای به اندازه دوره اسلامی (یعنی قرون اول تا ششم) چنین فرصتی برای تجلی و شکوفایی نبوغ خاص خودش نداشته است. اگر ما تمدن اسلامی ایران را نفی کنیم، به ناچار برای نشان دادن شکوه و غنای فرهنگ ایرانی باید به ایران باستان بپردازیم یعنی دورهای که سندی از آن نداریم، شخصیتهایی غیر از بزرگمهر از آن نمیشناسیم و آثار علمی، فرهنگی و هنری مستند، بارز و جهانی از آن نداریم؛ جز یک مقدار ویرانههایی که ارزش معماری دارند و یک مقدار نوشتههای پایان دوره ساسانی که هیچ ارزش علمی ندارند! پیش از اینکه این نوشتههای پهلوی به زبان فارسی منتشر شوند، میشد دربارهاش خیلی سخنها گفت اما میبینیم که چیزی نیست که بشود به آن به عنوان نبوغ یک ملت بزرگ مانند ایران استناد کرد. نمیشود بر مجسمهها، بر قیافههای موهوم، بر خاطرههای بیپایه و حماسههای اساطیری متکی شد و در دنیای امروز ملتی را دارای نبوغ خارقالعاده شناساند.
اما وقتی در تاریخ اسلام نگاه میکنیم به یک معجزه بزرگ میرسیم: همین ملتی که در دورههای ساسانیان و اشکانیان یک فیلسوف بزرگ و یک دانشمند جهانی از آن به یاد نداریم (یونان صدها فیلسوف و هنرمند مانند ارسطو، افلاطون و مانند اینها میتواند معرفی کند و ما پیش از اسلام یک نفر را نمیتوانیم معرفی کنیم.)پس از اسلام در دورهای که استقلالش از دست میرود و حتا در دوره بنیامیه که ایرانیها را پستتر از عرب میدانستند، بزرگترین نوابغ جهانی را در فلسفه، ادب، هنر، علم، سیاست و فرهنگ عرضه میکند. کسانی که میتوانیم به دنیا معرفی کنیم و آثار و اسنادشان موجود هست. صدها بوعلی، خوارزمی، فردوسی و مانند اینها...
تمام تاریخنگاران در دنیا معترفند که فرهنگ و تمدن اسلام کاملترین و درخشانترین تمدن تاریخ گذشته است. ایرانی با معرفی و اقرار به اینکه بزرگترین تمدن تاریخ بشری، تمدن اسلامی است میتواند غرور ملی خود را هم سیراب کند، زیرا میبیند که مردان و نوابغ ایرانی بودند که در تکوین این تمدن درخشان سهمی بیش از همه نژادهای دیگر داشتهاند.
عبدالرحمان بدوی (یکی از بزرگترین اندیشمندان معاصر مشرقزمین) میگوید: تمدن اسلامی همه چیزش را مرهون این "نژاد چندپهلوی پرملکات ایرانی" است، که در میان همه نژادهای دیگری که وارد اسلام شدند بیش از همه به گسترش معنویت و فرهنگ تمدن اسلامی پرداخته و بیش از همه به بطنها و اسرار پوشیدهای که در اسلام نهفته است، پی برد.