شادترین مردم جهان (+عکس)
مجله اقتصادى "فوربس" مردم 10 کشور جهان را به عنوان شادترین ساکنان این کره خاکى اعلام کرد. بنابر گزارش رسمى مجله "فوربس"، کشورهاى دانمارک، فنلاند و هلند در صدر این لیست قرار داشته و پس از آن سوئد، ایرلند، کانادا، سوئیس، نیوزلند، نروژ و بلژیک به ترتیب در ردههاى بعدى قرار دارند. 1. دانمارک "Denmark"
یکى از معیارهاى انتخاب این 10 کشور به عنوان شادترین کشورها در جهان، میزان تولید ناخالص داخلى در این کشورها بوده است. کارشناسان مجله اقتصادى "فوربس" طى تحقیقات خود اعلام کردند که ساکنان 10 کشور جهان، جزو شادترین و خوشحالترین مردم روى کره زمین به شمار رفته و با توجه به بحران اقتصادى رو به رشدى که جهان را در بر گرفته، مردم این 10 کشور باز هم شاد هستند.
این در حالیست که بر اساس گزارش مجله فوربس، میزان رضایتمندى مردم از زندگى در دانمارک 90.1 درصد، فنلاند 85.9 درصد، هلند 85.1 درصد، سوئد 82.7 درصد، ایرلند 81.1 درصد، کانادا 78 درصد ، سوئیس 77.4 درصد، نیوزلند 76.7 درصد، نروژ 76.5 درصد و در بلژیک 76.3 درصد است.
گفتنى است، یکى از معیارهاى انتخاب این 10 کشور به عنوان شادترین کشورها در جهان، میزان تولید ناخالص داخلى در این کشورها بوده است، چرا که به عنوان مثال دانمارک با داشتن 68 هزار دلار تولید ناخالص داخلى در سال 2009 میلادى به عنوان اولین کشور در صدر قرار گرفته است. یکى دیگر از معیارها، میزان ساعت کارى در هفته است، به طورى که در کشورهاى اسکاندیناوى مردم کمتر از 37 ساعت در هفته کار مىکنند، ولى در کشورهایى نظیر چین مردم بیش از 47 ساعت در هفته کار مىکنند، اما همچنان از زندگى مىنالند و از نوع زندگى خود ناراضى هستند.
علاوه بر این، میزان نرخ بیکارى در کشورهایى نظیر دانمارک دو درصد، در نروژ 2.6 درصد و در هلند 4.5 درصد است اما این میزان بر اساس اعلام وزارت کار آمریکا در این کشور هم اکنون 9 درصد تخمین زده شده است. به همین دلیل گفته مىشود که این 10 کشور جزو بهترین و شادترین مناطق روزى زمین به شمار مىروند و میزان طول عمر مردم در این 10 کشورها ، 85 تا 90 سال است.
میزان رضایتمندى مردم از زندگى: 90.1
خشنودى پیش بینى شده با زندگى آینده: 92.3
میزان تولید ناخالص داخلى در سال 2009: $68,362
نرخ بیکارى: 2%
کشور پادشاهى دانمارک در صدر این گزارش قرار دارد و بر اساس پژوهش هاى انجام شده، شادترین مردم دنیا در دانمارک زندگى مى کنند. دانمارک در حدود 5.5 میلیون نفر جمعیت دارد و درصد فقر در این کشور بسیار ناچیز است. براحتى میتوان فهمید که چرا دانمارک شادترین مردم جهان را دارد چرا که سطح آموزش و پرورش در این کشور بسیار بالاست. مدارس از کیفیت بالاى آموزشى برخوردارند و میزان شهریه مدارس خصوصى با توان مالى مردم سازگار است و مردم این کشور هم از درآمد خوبى برخودار هستند. دانمارک با کشورهاى آلمان، سوئد و نروژ هم مرز است. متوسط عمر افراد در حدود 78 سال میباشد. در آمد سرانه مردم دانمارک 34.600 دلار در سال است. دانمارک از دموکراسى، برابرى اجتماعى و محیط صلح آمیزى برخوردار و کشورى شکوفا و آباد است.
2. فنلاند "Finland"
میزان رضایتمندى مردم از زندگى: 85.9
خشنودى پیش بینى شده با زندگى آینده: 88.0
میزان تولید ناخالص داخلى در سال 2009: $55,344
نرخ بیکارى: 6.4%
از نظر روحیه شاد و سطح زندگى مردم فنلاند در رده دوم جهان قرار دارند. داراى 5.200.000 نفر جمعیت است و متوسط طول عمر افراد 79 سال و درآمد سرانه مردم این کشور 30.900 دلار است. داراى مرز مشترک با سوئد، روسیه، استونیا و نروژ میباشد. این کشور از نظر استاندارد هاى بهداشت و پزشکى و آسایش مردم در سطح بسیار بالایى قرار دارد و فقر در این کشور تقریبا قابل ذکر نیست.
3. هلند "Holland"
میزان رضایتمندى مردم از زندگى: 85.1
خشنودى پیش بینى شده با زندگى آینده: 88.2
میزان تولید ناخالص داخلى در سال 2009: $55,453
نرخ بیکارى: 4.5%
هلندى ها نیز سومین رده از این لیست را به خود اختصاص داده اند. حکومت هلند پادشاهى مشروطهاست که در آن شاه یا ملکه نقشى در سیاست ندارد و تنها نماد ملى است. هلند در واقع یک دلتاى سرسبز است که رودخانههایى چون راین از میان آن مىگذرد. از این رو هلند کوه ندارد و ارتفاع بلندترین تپه در جنوب این کشور 322 متر بیشتر نیست.
4. سوئد "Sweden"
میزان رضایتمندى مردم از زندگى: 82.7
خشنودى پیش بینى شده با زندگى آینده: 85.6
میزان تولید ناخالص داخلى در سال 2009: $54,908
نرخ بیکارى: 6.4%
مردم سوئد چهارمین کشور شاد و سرزنده جهان هستند. داراى 9 میلیون جمعیت و متوسط طول عمر 81 سال و درآمد سرانه افراد این کشور 28.900 دلار میباشد. این کشور مالیات بسیار بالایى از شهروندان خود دریافت میکند اما در عوض یکى از بهترین سیستم هاى سلامتى و بهداشت در اروپا را داراست. مزایاى دریافتى و کار و شرایط مناسب آن خنده بر لبان شهروندان سوئدى میآورد. مردم این کشور براستى از آزادیها و حقوق قانونى برخوردارند. مردم عادى این کشور در صورت تمایل میتوانند نامه هاى رسمى نخست وزیر را ببینند! سوئد با کشورهاى دانمارک، نروژ و فنلاند هم مرز است.
5. ایرلند "Ireland"
میزان رضایتمندى مردم از زندگى: 81.1
خشنودى پیش بینى شده با زندگى آینده: 91.4
میزان تولید ناخالص داخلى در سال 2009: $63,788
نرخ بیکارى: 6.2%
ایرلندى ها پنجمین کشور شاد جهان هستند. ایرلند با 4 میلیون جمعیت و متوسط عمر 78 سال و درآمد سرانه 41.000 دلار در سال و اقتصاد کاملا باز و سیستم آموزشى بسیار بالا و سطح زندگى قابل مقایسه با استانداردهاى اروپایى، توانسته است که آسایش و آرامش و شادى را به مردم کشورش به ارمغان بیاورد. مشکل مسکن وجود ندارد و درجه فقر و بیکارى بسیار پائین است. متوسط طول عمر افراد 80 سال و در آمد سرانه مردم این کشور 35.700 دلار میباشد.
6. کانادا "Canada"
میزان رضایتمندى مردم از زندگى: 78.0
خشنودى پیش بینى شده با زندگى آینده: 87.3
میزان تولید ناخالص داخلى در سال 2009: $46,799
نرخ بیکارى: 6.1%
کانادایى ها در رده ششم قرار دارند و داراى 33 میلیون جمعیت و متوسط عمر 80 سال و درآمد سرانه 34.000 دلار که خود نشان از آرامش و آسایش است. کانادا داراى سیستم بهداشت و پزشکى فوق العاده بالایى میباشد و درصد جرائم در این کشور بسیار پائین است. کانادا از نظر استاندارد زندگى در رده 3 کشور بالاى رده بندى جهانى قرار دارد.
7. سوئیس "Switzerland"
میزان رضایتمندى مردم از زندگى: 77.4
خشنودى پیش بینى شده با زندگى آینده: 80.9
میزان تولید ناخالص داخلى در سال 2009: $65,563
نرخ بیکارى: 3%
کشور آرام و زیباى سوئیس در رده هفتم جدول شادترین مردم جهان قزار دارد. داراى 7.5 میلیون جمعیت است و متوسط طول عمر در این کشور در حدود 81 سال میباشد. نرخ جرائم در سوئیس بسیار پائین است و کشور از زیر بناى محکم اقتصادى برخوردار است. در آمد سرانه مردم این کشور 32.300 دلار است. مرکز صلیب سرخ جهانى در این کشور قرار گرفته است. فعالیت هاى ورزشى از جمله اسکى و قایقرانى نقش بسزایى در زندگى روزمره مردم این کشور دارد. معدل بودجه سلامتى براى هر نفر در این کشور در سال 3.445 دلار است. داراى مرز مشترک با آلمان، فرانسه، ایتالیا و اتریش میباشد.
8. نیوزیلند "New Zealand"
میزان رضایتمندى مردم از زندگى: 76.7
خشنودى پیش بینى شده با زندگى آینده: 85.5
میزان تولید ناخالص داخلى در سال 2009 :$ 30,556
نرخ بیکارى: 4%
نیوزیلند یا زلاندنو کشورى در جنوب غربى اقیانوس آرام است و در رده هشتم این رده بندى قرار دارد. نیوزیلند فاصله زیادى با دیگر خشکىهاى کره زمین دارد، بطوریکه استرالیا نزدیکترین همسایه این سرزمین در دو هزار کیلومترى آن قرار دارد. نرخ بارورى در نیوزیلند به نسبت کشورهاى توسعه یافته بسیار بالا است.
هر زن نیوزیلندى به طور میانگین 2/2 فرزند را در طول عمر خود به دنیا مىآورد. امید به زندگى هر کودک دختر 81/9 سال و هر پسر 77/9 سال است.
9. نروژ "Norway"
میزان رضایتمندى مردم از زندگى: 76.5
خشنودى پیش بینى شده با زندگى آینده: 84.3
میزان تولید ناخالص داخلى در سال 2009: $98,822
نرخ بیکارى: 2.6%
نروژ هم نهمین کشور انتخابى در این مجموعه مىباشد. مساحت نروژ 155/385 کیلومتر مربع است. 94/2 درصد خاک کشور، زمین قابل کشت است. نروژ 544/2 کیلومتر مرز مشترک با همسایگان خود دارد. با فنلاند 729 کیلومتر، با سوئد 619/1 کیلومتر و با روسیه 196 کیلومتر. این کشور یکى از بهترین و مرغوبترین چاههاى نفت دنیا را در اختیار دارد. همینطور به علت اینکه نروژ را دریا احاطه کرده، یکى از چرخههاى اقتصاد این کشور را آبزیان دریایى تشکیل دادهاند.
لازم به ذکر است که نروژ 3 نوع ماهى دارد که در هیچ جاى دنیا یافت نمى شود. در بیشتر مناطق شمالى نروژ معمولا شش ماه شب است و شش ماه روز است. اکثر مناطق شمالى نروژ معمولا 9 ماه در سال بارش برف و باران را به همراه دارد.
10. بلژیک "Belgium"
میزان رضایتمندى مردم از زندگى: 76.3
خشنودى پیش بینى شده با زندگى آینده: 75.5
میزان تولید ناخالص داخلى در سال 2009: $49,888
نرخ بیکارى: 6.5%
پادشاهى بلژیک، دهمین انتخاب این رده بندى کشورى است در غرب اروپا. پایتخت آن بروکسل است. در شمال با هلند، در شرق با آلمان، در جنوب شرقى با لوکزامبورگ، در جنوب با فرانسه و از شمال غربى با دریاى شمال مجاور است. بلژیک یکى از مهم ترین و اصلى ترین اعضاء اتحادیه اروپا به شمار مىرود. زندگى فرهنگى بلژیک به تمرکز بین هر اقلیت گرایش دارد.
بیل گیتس (رئیس مایکرو سافت) طی یک سخنرانی در یکی از دبیرستانهای آمریکا ، خطاب به دانش آموزان گفت که در دبیرستان خیلی چیزها را به دانش آموزان نمی آموزند ؛ او هفت اصل مهم را که دانش آموزان در دبیرستان فرا نمی گیرند ، بشرح زیر نام برد :
اصل اول :
در زندگی ، همه چیز عادلانه نیست ، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید .
اصل دوم :
دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قائل نیست . در این دنیا از شما انتظار می رود که قبل از آنکه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید ، کار مثبتی انجام دهید .
اصل سوم :
پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام شدن ، کسی به شما رقم فوق العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد . به همین ترتیب ، قبل از آنکه بتوانید به مقام معاون ارشد ، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید ، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید .
اصل چهارم :
اگر فکر می کنید ، آموزگارتان سختگیر است ، سخت در اشتباه هستید . پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سخت گیرتر از آموزگارتان است ، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد .
اصل پنجم :
آشپزی در رستورانها با غرور و شأن شما تضاد ندارد . پدر بزرگهای ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند ، از نظر آنها این کار «یک فرصت» بود .
اصل ششم :
اگر در کارتان موفق نیستید ، والدین خود را ملامت نکنید ، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید .
اصل هفتم :
قبل از آنکه شما متولد بشوید ، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما می رسد ، ملال آور نبودند
اینگونه نگاه کنید ...
مرد را به عقلش نه به ثروتش
زن را به وفایش نه به جمالش
دوست را به محبتش نه به کلامش
عاشق را به صبرش نه به ادعایش
مال را به برکتش نه به مقدارش
خانه را به
آرامشش نه به اندازه اش
اتومبیل را به کارائیش نه به مدلش
غذا را به کیفیتش نه به کمیتش
درس را به استادش نه به سختیش
دانشمند را به علمش نه به مدرکش
مدیر را به عملکردش نه به جایگاهش
نویسنده را به باورهایش نه به تعداد کتابهایش
شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش
دل را به پاکیش نه به صاحبش
جسم را به سلامتش نه به لاغریش
سخنان را به عمق معنایش نه به گوینده اش
در انتشار آنچه خوبیست و اثری از عشق در آن هست آخرین نفر نباشید!
__,_._,___
نگاه درست به زندگی!
کدام دانشجو خسته و خواب آلود به نظر میرسد؟
چند تا زن در عکس دیده میشود؟
چند نفرشان خوشحال هستند؟
چند نفرشان ناراحت میباشند؟
کدام دو نفر ، دوقلو میباشند؟
(مثال:فعال ترین دانشجو؟دانشجویی که حرف Vرا به نشان پیروزی نشان داده است!)
زن خودش را خوشگل میکند چون خوب فهمیده که چشم مرد تکامل یافته تر از عقل اوست. دوریس ری
هر زنی از سر هر مردی زیاد است. ژان پل سارتر
مردها جنگ را دوست دارند چون بخاطر جنگ ظاهری جدی پیدا میکنند و این تنها چیزیست که نمیگذارد زنها بهشان بخندند. جان رابرت فاولز
خداوند مردان را نیرومندتر آفریده است"اما نه لزوما باهوشتر.او به زنان فراست و زنانگی داده است و اگر این دو با هم خوب بکار روند میتواند مغز هر مردی را که تا بحال دیده ام مختل کند. فرا فاوست
زنان از مردان عاقلترند.چون که کمتر میدانند و بیشتر میفهمند. جیمز تربر
مردها همه مانند هم هستند فقط چهره هایشان با هم فرق دارد تا بتوان آنها را از هم تشخیص داد
یک مرد عبارت است از کلیه ادا و اطوارهای گذشته و امروزش. الکسی کارلایل
هیچ فکر کردی چرا خدا مرد را قبل از زن خلق کرد ؟ خب معلومه قبل از خلق هر شاهکاری یک چرکنویس هم لازمه
اگر زنان در مورد شخصیت مردان کمی نکته سنج باشند"هیچگاه تن به ازدواج نخواهند داد. جورج برنارد شاو
بنی اسراییل 40 سال در بیابان سرگردان بودند.مردها حتی در آن زمان هم مسیر را نمی پرسیدندناشناس
عوض کردن شوهر فقط عوض کردن مشکل است. کاتلین نوریس
مرد نثر آفرینش است و زن شعر آن. ناپلئون
بسیاری از مردان باهوش زن کودنی دارند"اما به ندرت زن باهوشی پیدا میشود که شوهر کودنی داشته باشد.اریکا یونگ
هر زنی برای شناخت مردان کافیست یکی از آنها را خوب بشناسد.ولی یک مرد حتی اگر با تمام زنها آشنا باشد یکی از آنها را هم خوب نمی شناسد. هلن رولند
همه ی مردها بد نیستند.بدتر و بدترین هم دارند. ناشناس
خدا مرد را آفرید ولی اگر من بودم بهترش را می آفریدم. ارنا بمبک
در طول تاریخ نمی توانید مردی را بیابید که اسیر زن نشده باشد. ضرب المثل هندی
مامانم به من گفت:تنها دلیل وجود مردها برای چمن زنی و پنچر گیری اتومبیل است. تیم آلن
افکار مردان اوج میگیرد و بالا میرود"همسطح زنانی که با آنها معاشرت میکنند.الکساندر دوما
بهترین مردان بزرگ همواره بدترین شوهرانند. کریستوفر مارلو
چرا مردان زنان باهوش را دوست دارند؟
بخاطر اینکه دو قطب غیر همنام همدیگر را می ربایند. کتی لت
مردی بزرگ است که معایبش قابل شمارش باشد.ضرب المثل آمریکایی
شما مردها را چه میشود؟دیدن یک موی بولوند شما را 3 پله از نردبان تکامل پایین می آورد. ناشناس
اگر میخواهی فقط حرف کاری زده شود از مرد بخواه و اگر میخواهی آن کار انجام شود از زن بخواه. مارگارت تاچر
اگر در دنیا یک زن بد باشد همه ی مردها تصور می کنند زن آنهاست. ضرب المثل روسی
مردها بچه هایی ریشو هستند. توفیق
تنها یکی از 1000 مرد رهبر مردان دیگر می شود .999نفر دیگر دنباله رو زنهایشان هستند. گروچو مارکس
مردها خود را در رانندگی بسیار برتر از زنان می دانند در حالیکه آقایان 87% تصادفات رانندگی را مرتکب می شوند و شرکتهای بیمه از این که به زنها خسارت نمی پردازند سود بسیاری می برند.ناشناس
او(مرد)مانند خروسی بود که تصور میکرد خورشید به این دلیل طلوع میکند که قوقو لی قوقوی او را بشنود. جورج الیوت
مردان از دو نوع خارج نیستند;یا روی سرشان خالیست یا توی سرشان.توفیق
من خواهان سه چیز در یک مرد هستم:ملاحت – شجاعت – وبلاهت. دوروتی پارکر
عاقلترین مردان دچار اشتباه شده اند و زنان آنها را فریفته اند ولی همچنان ادعا میکنند که زن عاقل نیست. جان میلتون
مردها مثل نوزاد هستند..... توی اولین نگاه شیرین و با مزه هستند اما خیلی زود از تمیز کردن و مراقبت از آنها خسته میشید. ناشناس
مردها مثل ماشین چمن زنی هستند..... به سختی روشن میشن و راه میفتن , موقع کار کردن حسابی سروصدا راه می اندازند و نیمی از اوقات هم اصلا کار نمی کنند.ناشناس .
من در میان موجودات از گاو خیلی میترسم. زیرا عقل ندارد و شاخ هم دارد!
( ابن سینا)
لشکر گوسفندان که توسط یک شیر اداره میشود، میتواند لشکر شیران را که
توسط یک گوسفند اداره میشود، شکست دهد.
(نارسیس)
مدتها پیش آموختم که نباید با خوک کشتی گرفت، خیلی کثیف میشوی و مهمتر
آنکه خوک از این کار لذت میبرد.
(جورج برنارد شاو)
آدمی اگر فقط بخواهد خوشبخت باشد به زودی موفق میگردد ولی او می خواهد
خوشبخت تر از دیگران باشد و این مشکل است زیرا او دیگران را خوشبخت تر از
آنچه هستند تصور میکند.
(مونتسکیو)
دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور، بلکه به
خاطرکسانی که شرارتها را می بینند و کاری درمورد آن انجام نمی دهند.
(انیشتین )
بگذار عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی......
(نلسون ماندلا )
یادمان باشد بعضی هایمان شانس گفتن کلماتی را داریم که برخی دیگر حسرتش
را مثل : بابا، مامان، پدربزرگ....
مرد به این امید با زن ازدواج میکند که زن هیچگاه تغییر نکند ، زن به این
امید با مرد ازدواج میکند که روزی مرد تغییر کند و همواره هر دو ناامید
میشوند.
(آلبرت انیشتین)
روان نژندها توی آسمان، قصرها میسازند. روانپریشها توی آنها زندگی
میکنند. روانپزشکها میروند اجارهها را میگیرند.
جمل? «نگران نباش، درستاش میکنیم.»، از مقدسترین عباراتِ دنیاست. فکر
میکنم کسانی که روزی این جمله را از کسی میشنوند، جزء آدمهای خوششانس
دنیا به حساب میآیند. «نگران نباش، درستاش میکنیم.»
خود فریبی به این صورت بیان شده است که انگار روی وزنهای ایستادهاید تا
خود را وزن کنید، در حالی که شکمتان را تو دادهاید.
(چارلز استیون هامبی )
بچهدار شدن تصمیم خطیریست. با این تصمیم میگذارید که قلبتان تا ابد
جایی در بیرون و دوروبر تنتان به سر برد.
(الیزابت استون )
میشود از امشب قانون تازهای در زندگی بنا بگذاریم؟ همواره بکوشیم قدری
بیشتر از نیاز، مهربان باشیم.
(جی.ام. بری )
شاید چشمهای ما نیاز داشته باشند که گاهی با اشکهایمان شسته شوند، تا
بار دیگر زندگی را با نگاه شفافتری ببینیم.
(الکس تان )
دانشگاه تمام استعدادهای افراد از جمله بی استعدادی آنها را آشکار می کند
(انتوان چخوف )
بهتر است که در این دنیا فکر کنم خدا هست و وقتی به دنیای دیگر رفتم
بدانم که نیست . و این بسیار بهتر از این است که در این دنیا فکر کنم خدا
نیست و در آن دنیا بفهمم که هست .
(آلبر کامو )
جهان سوم جایی است که هر کسی بخواهد مملکتش را آباد کند، خانهاش خراب
میشود و هر کسی بخواهد خانهاش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد.
(پروفسور حسابی )
هر شکلی از حکومت محکوم به نابودی با افراط در همان اصولی است که بر آن
بنا نهاده شده است
(ویل دورانت)
مردم دو دستهاند، یا گول میخورند یا گلوله...
از دفتر خاطرات یک دیکتاتور
هیچگاه امید کسی را ناامید نکن ، شاید امید تنها دارایی او باشد .
( ارد بزرگ )
من هیچ راه مطمئنی به سوی خوشبختی نمی شناسم. اما راهی را می شناسم که به
ناکامی منجر می شود. گرایش به خشنود ساختن همگان
(افلاطون )
وقتی داری بالا میری مهربان باش و فروتن، چون وقتی که داری سقوط میکنی
از کنار همین آدمها رد میشی
پیام ضروری : خوشبختی یک عادت ذهنی است، یک برداشت ذهنی است. اگر آن را یاد نگیریم و همین حالا روی آن تمرین نکنیم هرگز تجربه اش نخواهیم کرد. اگر قرار است خوشبخت شویم باید خوشبخت باشیم.
زندگی یک را ه طولانی به سوی مقصدی عالی است در این راه باید از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکرد تا به هدف خود رسید.
بسیاری از والدین گمان می کنند که آموزش مسایل جنسی را می توان در گفتگویی خلاصه کرد و ان را به بعد موکول می کنند و آن وقت «یکی از این روزها» پدر و مادر، کودک خود را که دارد به دوران بلوغ پا می گذارد، به کناری خواهد کشید و در خلوت «حقایق زندگی» را به او خواهد گفت. به پسرها در مورد خطرات ناشی از بیماری های مقاربتی هشدار داده خواهد شد و به دخترها، خطرات ناشی از بارداری، اما آموزش مسائل جنسی باید پیش از این شروع شود.
تفاوت های جنسی
کودکان تفاوت های جنسی را امری مسلم نمی دانند. تفاوت های جنسی راز مهمی برای آنان به حساب می آید و آنها ترس و توضیحاتی خیالی در مورد تفاوت های جنسی در ذهنشان پرورش می دهند.
وقتی کودک در می یابد که بین پسرها و دخترها تفاوت های آناتومیکی وجود دارد، فرصت خوبی است برای تاکید روی تفاوت ها، نه کاستن از آن تفاوت ها، پیام ها در مورد تفاوت های جنسی باید آشکار و قطعی باشد تا از اغتشاش فکری کودک که ممکن است در شناخت هویت جنسی اش پیش آید، جلوگیری شود.
رفتار جنسی خود والدین:
تربیت جنسی کودکان از طرز برخورد والدین با مسایل جنسی خودشان شروع می شود. آیا آنها بیزاری خاصی از ارتباط با جنس مخالف دارند، یا اینکه آنرا ارج می نهند؟ احساسات بر زبان نیامده والدین هر چه باشد، به کودکان انتقال خواهد یافت. به همین دلیل به سختی می توانیم به طور دقیق به والدین بگوییم که به سوالات جنسی کودکان چه پاسخی بدهند. در وهله نخست، اغتشاش فکری والدین در زمینه مسایل جنسی باید شناخته شود و نگرانی ها و شرمساری آنها نیز اصلاح پذیرد و اعتدال یابد.
شروع احساسات جنسی:
از دیدگاه نظریه های روان شناسی از آغاز تولد، کودکان آماده احساس لذات جنسی هستند و از آغاز تولد، رفتارهای جنسی آنها وارد مرحله شکل گیری می شود. لذتی که کودک از جسم خود می برد. هر چند که شباهتی به لذت یک فرد بالغ ندارد، ولی در اصل لذت جنسی است. کودک به محض اینکه توانایی بدنی پیدا می کند، در جسم خود به اکتشاف می پردازد. دست های خود را به کار می اندازد و اعضای بدنش را لمس می کند، و وقتی کسی او را لمس می کند، غلغلک می دهد و نوازش می کند، لذت می برد. این لمس کردن ها و نوازش ها بخشی از آموزش جنسی کودک به حساب می آیند. از طریق همین هاست که کودک دریافت عشق و محبت را می آموزد.
زمانی به مادران هشدار می دادند که کودکانشان را نوازش نکنند و به بازی با آنها نپردازند، تا مبادا باعث تباه شدن اخلاق و رفتار آنها بشوند. با این وجود مادران فطرتاً می دانند که بازی نکردن با کودک است که اخلاق و رفتار او را تباه می کند. اکنون ما می دانیم که کودک به مقدار زیادی لمس کردن محبت آمیز و مراقبت با نوازش نیاز دارد. اما در انتخاب نقاطی برای نوازش باید دقت کنیم تا تحریک آمیز نباشد. وقتی کودک با خبر می شود که از دهانش لذت فوق العاده ای به دست می آورد، هر چیزی را که پیدا می کند به دهانش می برد. مکیدن، جویدن و گاز زدن چیزهایی که حتی غیرقابل خوردن هستند، لذات خوشایندی به همراه دارد. از این لذات دهانی نبایستی جلوگیری به عمل آورد، فقط باید تنظیمشان کرد. ما باید مراقب باشیم تا آنچه وارد دهان کودک می شود بهداشتی و تمیز باشد، برخی از کودکان تمام لذات را در خوردن کسب می کنند، برخی دیگر از آنها برای تکمیل این لذات به مکیدن نیاز دارند که کودک را باید در این مورد آزاد گذاشت.
وقتی کودک نیاز به مکیدن خود را برآورده نمی سازد، این نیازها از بین نمی روند، بلکه به صورت های منفور، ضعیف تر و یا قوی تر خودشان را نشان می دهند. نوزاد شاید مکیدن انگشتش را ادامه بدهد و کودک مکیدن مداد پاک کنش را، و یک فرد بالغ مکیدن سیگارش را. نوزادان شاید تمام اشیا را به دهان ببرند، کودکان شاید ناخن هایشان را بجوند و بزرگترها شاید از دهان خود برای زدن حرف های نیش دار و زننده استفاده کنند. همه اینها اشکال مختلف یک نوع فرآیند هستند.
وقتی کودک در می یابد که بین پسرها و دخترها تفاوت های آناتومیکی وجود دارد، فرصت خوبی است برای تاکید روی آنها تفاوت ها، نه کاستن از آنها تفاوت ها، پیام ها در مورد تفاوت های جنسی باید آشکار و قطعی باشد تا از آن اغتشاش فکری کودک که ممکن است در شناختن هویت جنسی اش پیش آید، جلوگیری شود.
پاسخ به سئوالات کودک در مورد مسایل جنسی
در پاسخ به سوالات کودکان در این زمینه، ما نباید وسوسه شویم که همه را یکجا تحویل کودک دهیم، یعنی نباید در زمان خیلی کوتاه، زیاد آموزش بدهیم. درعین حال که دلیلی وجود ندارد تا ما نتوانیم سوالات کودکان را صادقانه و بی پرده جواب بدهیم، نیازی هم نیست که برای جواب دادن به این قبیل سوالات، طب زایمان را هم به او آموزش دهیم. بلکه باید سعی نمود جواب ها را در یک یا دو جمله خلاصه کرد . سن مناسب برای آگاه کردن کودک از مسایل جنسی زمانی است که وی سوال بکند. وقتی پسر دو یا سه ساله ای به اندام های تناسلی خود اشاره می کند و با تعجب می پرسد: «این چیست؟» زمان مناسبی است که به او پاسخ دهیم و برای آن نام مشخص و بجایی بگذاریم. وقتی کودک با تعجب می پرسد که بچه از کجا می آید، ما نباید به او بگوییم که بچه از کیف آقا دکتر، از بیمارستان، از سوپرمارکت، از پستخانه، یا از لانه لک لک می آید. ما به او می گوییم: «بچه در جای مخصوصی توی شکم مادر رشد می کند و از آنجا بیرون می آید.» بسته به اینکه پرسش های بعدی کودک چه باشد شاید لازم شود و شاید هم لازم نشود که در این موقع به او بگوییم آنجا اسمش رحم است.
دو سوال هست که تقریبا همه کودکان زیر هفت سال را گیج می کند (یعنی کودکانی را که هنوز به مدرسه نمی روند). این دو سوال عبارتند از: 1- بچه چگونه خلق می شود؟ 2- بچه چگونه به دنیا می آید؟
توصیه می شود که تفسیر کودک از آفرینش و جای وطن نوزاد را بشنویم، و آنگاه تفسیر خودمان را ارائه دهیم.توضیح ما باید از واقعیت دور نباشد، اما لازم نیست که توضیح کاملی هم درباره یک ارتباط جنسی به او بدهیم: «وقتی پدر و مادر می خواهند که بچه ای داشته باشند، سلولی از بدن پدر به سلولی در بدن مادر می پیوندد، و آن وقت رشد بچه شروع می شود. وقتی بچه به اندازه کافی بزرگ شد از شکم مادر بیرون می آید».
سوال بعدی که ممکن است از ذهن کودک خارج شود، این است که : «تو و بابا چه وقت قصد دارید بچه درست کنید؟»،برای این سوال برخلاف تصور ما، جوابی ساده کافی خواهد بود: «مادرها و پدرها به یکدیگر عشق می ورزند و می خواهند بچه ای داشته باشند تا به او هم عشق بورزند.» .
برخی از پسر بچه ها آرزو می کنند که پدرها هم می توانستند بچه دارشوند. آنها می پرسند : « چرا پدر بچه بدنیا نمی آورد ؟» درپاسخ به این سوال توضیح می دهیم که در بدن یک زن جایی به اسم رحم وجود دارد و بچه می تواند درآن رشد کند. بدن مردها آنرا ندارد. کودک خواهد پرسید :« چرا؟» درپاسخ خواهیم گفت :« برای اینکه بدن زن ها و مردها متفاوت آفریده شده است.» مطلوب است که به پسرها اطمینان بدهیم که بچه ها به یک پدرهم احتیاج دارند تا آنها را دوست بدارد.
بازی های مخفیانه جنسی چه ایرادی دارد؟
کودکان را نباید شرمسار یا سرزنش کرد. از طرفی دیگر، نباید پوزشی بی زحمت و یا بهانه ای غلط برای آنها فراهم کرد، مثلاً بهانه ای از این قبیل: «فکر نمی کنید هوا برای قدم زدن با بدن لخت خیلی سرد باشد؟»
اگر چه رفتار مورد پسندی انجام نشده بدون تهدید باید به طور آشکار به کودک گفت: «شما داشتید لباس های همدیگر را در می آوردید. این کار قدغن است، اگر تو سئوالی در این زمینه داری از ما سوال کن تا کمکت کنیم که بفهمی . اما نباید لباس های همدیگر را در آورید.» رفتار ملایم ما این امکان را فراهم می کند که بدون آسیب رساندن به کودک تجربیات جنسی او را محدود کنیم. و البته باید با نظارتی دقیق و غیر مستقیم رفتار های بعدی او را کنترل نماییم . لذا سن کنجکاوی های جنسی را که شاید به سنین قبل یا آغازین مدرسه بر میگردد ،باید شناخت و با بهانه های مختلف از تنها ماندن و وارسی های آنها به بدن یکدیگر جلوگیری نمود .
زهرا ادب دوست- ماهنامه کودک
همسرم «همیشه فراموش می کند که وسایلش را کجا گذاشته است. همیشه کیف پول و کلید ماشینش را گم می کند. مرتباً قرار ملاقاتهایش را از یاد می برد. صادقانه می گویم: بیشتر احساس می کنم که مادر او هستم تا همسرش.»
مدام فقط به خرید می رود، تلویزیون تماشا می کند و می خورد. کاشکی به خود می آمد و بچه گانه رفتار نمی کرد.»
«نامزدم خیلی شیرین و دلنشین است. اما از لحاظ اقتصادی درب و داغان است. به تمام اهالی شهر مقروض است، وضع حساب بانکی و اعتباریش نیز که افتضاح است. حساب چکهایش را ندارد، صورتحسابهایش را هرگز به موقع پرداخت نمی کند و هنگامی که از او می پرسم چرا می گذارد که اوضاع تا به این حد بد شود، فقط می خندد و می گوید: «آدم باید در لحظه ی حال زندگی کند.»
اینها گفته های کسانی هستند که شیفته ی اشخاص نابالغ می باشند. این اشخاص «بزرگ نشده اند» یا به عبارتی «بالغشان» شکل نیافته است. در اینجا منظورم کسی نیست که با «کودک» درون خود رابطه ی سالمی دارد و به او اجازه می دهد که گهگاهی بازیگوشی کرده و شاد و ماجراجو باشد. از دیدگاه «تحلیل رفتار متقابل»، مردها و زنهائی که این ضعف را دارا هستند، دارای «بالغ» آلوده به «کودکی» هستند که از رفتار مسئولانه و سنجیده، طفره می رود و شرایطی را فراهم می آورد که در آن همسر او نقش «والد» را برای او ایفا کند.
در زیر برخی از نشانه های هشدار که می بایستی مراقب آنها باشید، آورده شده است. این نشانه ها تعیین می کنند که آیا همسر شما تمام و کمال بزرگ شده و رشد یافته است یا خیر.
1- عدم مسئولیت پذیری مالی و اقتصادی: گاه فکر می کنیم که همسرمان تنها اهل عمل نیست در حالی که «عملاً» کودک گونه شاید عبارت بهتری برای توصیف او باشد!! عدم مسئولیت پذیری اقتصادی، نشانه ی بارزی است از اینکه همسر شما برنامه ریزی احساسی عمیقی دارد که چنین خواهان رابطه ای سالم با او هستید.
در زیر برخی از نشانه های بخصوصی که نشانگر وجود یک عدم پختگی و بلوغ شخصیتی در همسر شما می باشند، آورده شده است. مراقب افراد زیر باشید:
افرادی که چکها و موجودیشان را ندارند.
افرادی که مکرراً از شما و دیگران پول قرض می کنند.
افرادی که صورت حساب ها را به موقع پرداخت نمی کنند؛ دست روی دست می گذارند تا برایشان اخطار بیاید.
افرادی که از لحاظ اقتصادی برای آینده هیچگونه برنامه ریزی ندارند و تمام پول خود را روی اجناس لوکس و احیاناً غیرضروری مانند لباس، لوازم صوتی استریو، جواهرات و... خرج می کنند؛ به جای آنکه برای مخارج خود پس انداز کنند.
افرادی که سوابق اعتباری و حساب بانکیشان چندان خوب نیست.
افرادی که ظاهراً نمی توانند هیچ شغلی را به مدت قابل ملاحظه ای حفظ کنند و مدام بی کار می شوند.
افرادی که منتظر می مانند تا تمامی پولشان ته بکشد؛ قبل از آنکه دوباره فکر کار و تلاش باشند.
افرادی که مدام روی شما حساب می کنند که از ورشکستگی نجاتشان دهید یا ضمانتشان را بکنید.
افرادی که مدتی است به مردم مقروض هستند ولی پولشان را پس نمی دهند.
چنانچه هر یک از موارد فوق برایتان آشنا است، آنها را نادیده نگیرید. عدم مسئولیت پذیری اقتصادی همسر شما، نه تنها او، بلکه شما را نیز متأثر خواهد ساخت. از آنجا که دست آخر صورت حساب هایشان گردن شما خواهد افتاد و احساس خواهید کرد که وظیفه دارید به او کمک کنید. مراقب باشید !و این ضعف را به حساب نداشتن استعداد اقتصادی نگذارید.» حقیقت امر اینست که همسر شما، نسبت به بخش اقتصادی زندگی خود بی توجه است و در رابطه با آن کوتاهی می کند. به این دلیل که نمی خواهد بزرگ شود و مسئولیت زندگیش را به دست بگیرد. بی فکری و بی خیالی همسر شما نسبت به امور مالی در طرز رفتار او نسبت به شما نیز نموده خواهد داشت. غیر قابل اعتماد بودن او، حصول رابطه ای سالم و «بالغانه» را عملاً برای شما ناممکن خواهد ساخت.
2- غیرقابل اعتماد بودن:
از «کودک» این انتظار نمی رود که هیچوقت دیر نکند، به تمامی قولهایش عمل کند، همگی «بایدها» و «نبایدها» را بداند و به هر چه که می گوید، عمل کند. یک «والد» صبور می داند که «کودک» او برای آموختن مفهوم «مسئولیت پذیری» به زمان احتیاج دارد و «وظیفه شناسی» را هرگز یک شبه نخواهد آموخت. او می داند که «درونی شدن» این مفهوم، حتی تا بعد از سه و یا چهار سالگی نیز ادامه خواهد داشت. غیرقابل اعتماد بودن به این معنی است که:همسر شما مدام قولهایی به شما می دهد که به آنها عمل نمی کند.
همسر شما مکرراً به قرار ملاقاتها و جاهائی که می خواهید بروید دیر می رسد.
همسر شما چیزهای مهمی را که به او گفته اید، فراموش می کند.
همسر شما موافقت می کند کارهائی را برای شما انجام دهد با اینحال اغلب فراموش می کند. همسر شما یک «مسامحه کار» واقعی است که انجام هر کاری را تا آنجا که ممکن است به تعویق می اندازد.
نمی توانید روی همسرتان حساب کنید؛ از آنجا که درگذشته به دفعات شما را مأیوس کرده است.
وقتی که با شخصی غیرقابل اتکاء درگیر هستید ناگزیر نقش «والد» را برای او ایفاء خواهید کرد: مدام می بایست کارهایشان را به آنها یادآوری کنید، کارهایشان را برایشان انجام دهید و مدام نزد دوستان و خانواده تان به دلیل «ندانم کاریهایشان» عذر و بهانه بتراشید. در این چنین شرایطی هرگز نمی توانید به او اعتماد کنید. در نتیجهً احترام چندانی نیز برای او قائل نخواهید بود و قطعاً خشم و انزجار فوق العاده ای نسبت به او در خود تلنبار خواهید نمود.
3- عدم هدفمندی و بی انگیزگی:
آیا همسرتان هیچ هدف و سمت به خصوصی را در زندگی خود دنبال نمی کند؟
آیا همسرتان منتظر آن است تا کسی از راه برسد و به او انگیزه بدهد، تا اینکه بتواند کاری صورت دهد؟
آیا همسرتان به سختی برای آینده برنامه ریزی می کند؟
آیا همسرتان منتظر آن است تا کسی «شانس طلائی» زندگیش را به او پیشنهاد دهد؟
چنانچه به هر یک از پرسشهای فوق پاسخ مثبت دادید، درگیر کسی هستید که از پذیرش مسئولیت زندگی خود سرباز می زند و به مانند یک «کودک» منتظر یک «ناجی» است که از راه برسد و همه چیز را برایش صورت دهد.
چرا مردم از بزرگ شدن سرباز می زنند؟
اگر درگیر کسی هستید که «بزرگ نشده است»، پس درگیر شخصی «مشکل دار» شده اید. که می خواهید «کودکی» همسرتان از او گرفته شود. این امکان وجود دارد که همسر شما واجد این ضعف مهک باشد، چنانچه :
در کودکی مجبور بوده است که هرچه سریعتر بزرگ شود: بعضی از اوقات به سبب وقوع حوادثی غم انگیز، وظایف و نقش های بزرگسالان خانواده به بچه ها تحمیل می شود . ولی در نهایت از اینکه در زندگی خود به مانند «بالغی» مسئولیت پذیر ایفای نقش کنند، سرباز زنند. گوئی که ذهن آنها می گوید: «هنگامی که هنوز خیلی کوچک بودم. مجبور شدم تا که زود بزرگ شوم. حال خسته ام و می خواهم کمی بازی کنم.»
در کودکی توسط دیگران بسیار کنترل می شده است: همسرتان در خانواده ای بزرگ شده باشد که در آن قوانین بسیار و انضباطی سفت و سخت حاکم بوده است، این امکان وجود دارد که در بزرگسالی بخواهد با نادیده گرفتن قوانین، خود را راحت کند . بچه هائی که از والدین کنترل گر خود عصبانی هستند، اغلب در بزرگی به افرادی شورشی تبدیل می گردند .
در کودکی او را نادیده می گرفته اند: چنانچه اگر همسرتان در کودکی توجه چندانی دریافت نمی کرده و از او مراقبت و حمایت نمی شده است، این امکان وجود دارد که در بزرگی بی مسئولیت شده و رفتارهای بچه گانه ای از خود بروز دهد. گوئی که به طرزی ناخودآگاه می گوید: «از من مواظبت کنید.»
در این نوع رابطه هر گونه جاذبه ی جنسی نسبت به همسرتان را نیز از دست خواهید داد. هرچه همسر شما رفتار بچه گانه تری داشته باشد، روابط جنسیتان به همان میزان نیز بدتر خواهد بود.
البته چنانچه چنین شخصی را به زندگی خود جذب کرده اید، مهم است تا که به نقشی که خود نیز در این میان ایفا می کنید، نگاهی بیاندازید. در این گونه موارد که شما نقش «ناجی» را ایفا می کنید، در رابطه تان احساس برتری خواهید کرد. شما با اینکار بهانه ای دارید تا از توجه و رسیدگی به زندگی خودتان سرباز زنید؛ چرا که مدام مشغول کمک به همسرتان هستید. می بایستی که از این بازی دست بکشید و بگذارید که همسرتان با عواقب و نتایج «بی مسئولیتی» خود مواجه گردد.در عوض باید او را به مثابه یک شخص نیازمند به تربیت بدانید و با آرامش در جهت رشد خصیصه های مورد نظر در او تلاش کنید . او را سرکوب نکنید بلکه با تشویق او در زمینه های توانمندی هایش شخصیتش را تقویت کنید او نیاز به فکر و تحلیل دارد و این فضا را شما باید در اختیار او قرار دهید .اگر چه شاید برخی اوقات نتایج خوبی را برای تفکرات خود نداشته باشد اما نیاز به تجربه و استقلال فکری دارد نه تحمیل نظرات و تصمیم گیری های شما .
کتاب "آیا تو گمشده ام هستی؟" نوشته باربارا آنجلیس